در مدح امام زمان
..جهان تنگ است وصبرم سنگ دل نازکترازشیشه زشیادی ومکاری یاران ستم پیشه
یقین دارم بفکرخود رهم ز ین وهم و اندیشه زلطف آنکه باشد ریشه دین کفرراتیشه
کجا ای شاه عالمگیر آیی دیر می آیی
زجابلسای غیب عنقای مغرب آشیان بازآ زجوی رفته ات آبحیات جاودان بازآ
خداوند زمین حق خدای آسمان باز آ سوی دجال عهدای مهدی صاحب زمان بازآ
شهاب چشم آن بی پیر آیی دیر میآیی (ادامه دارد)
یا هو
هنگام سحربرلب جو من بودم ودل و سرو زانو
گفتم با دل دلبر کو زد نهره که ای بیهوده گو
باخودداری در خود جو خواهی نگری با من گو
یا هو یاهویا من هو یا من لیس الا هو
یامن لا یعلم ما هو الا هو
همراهی کردم با دل گردیده مرادم حاصل
شد بی بصریها زایل فکرو سر وزانو باطل
دیدم رخ او بی حایل یا هو گفتم چون هر سو
یا هو یاهویا من هو یا من لیس الا هو
یامن لا یعلم ما هو الا هو
ای قطره توهم ماموری از ذره به جوی دستوری
هان تا نکنی مزدوری بگذر زبهشت و حوری
تا وارهی از مهجوری هر دم بر گو یک دل وروی
یا هو یاهویا من هو یا من لیس الا هو
یامن لا یعلم ما هو الا هو...